سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

نوشتن را دوست دارم.. می‌نویسم از عبور لحظه‌های بی کلامت... سال‌هاست می‌نویسم.
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
خــــــاطــــرات مــــــاندگـــــــار
اوقــــــــــــات شرعـــــــــــی
اوقات شرعی
مطالب اخیر وبگاه

شبی که امام رحلت کرد یعنی ده دقیقه پس از آن، به جماران رفتم. همین که در را برایم باز کردند دیدم در حیاط همه در حال گریه اند.
آقای خامنه ای کنار درختی با حالت غمبار نشسته بود، آمدم و پیش ایشان نشستم یکی از آقایان آمد و به ایشان گفت قرار است تا ساعت دیگر خبر فوت امام (رضوان الله علیه) را اعلام نکنیم تا کار انتخاب نایب و جانشین ایشان روشن شود و این دو خبر را با هم اعلام کنیم؛ آقای خامنه ای جواب داد چیزی که شما می گویید من نیز با آن موافقم، ولی موضوع این است که اگر شما 24 ساعت معطل کردید ممکن است مردم از رادیوهای خارجی آن را بفهمند. آن گاه آبروی همه خواهد رفت و مردم خواهند گفت خبر رحلت امام را، از ما پنهان می کنند. فرمود فردا صبح رادیو های خارج را باز کنید اگر خبر به گوش آنها نرسیده بود آن را تا 24 ساعت کتمان و گرنه رحلت امام را اعلان کنید. در نتیجه راهنمایی و توصیه هوشمندانه ایشان اخبار ساعت 7 بامداد این خبر مهم را اعلام کرد.
آیت الله ابوالقاسم خزعلی که در زمان رحلت امام خمینی(ره) عضو مجلس خبرگان بوده و در جلسه تاریخی انتخاب رهبر انقلاب حضور داشته اند، خاطراتی درهمین باب نقل نموده اندکه خواندنش خالی از لطف نیست.
خبرگان رهبری پس از رحلت امام (رضوان الله علیه) اقدام سریع و مفیدی انجام داد که برای خارجی ها اعجاب آور بود؛ یعنی هم زمان با برگزاری مراسم بزرگداشت و تجلیل از امام، رهبر انقلاب انتخاب شد تا خللی پیدا نیاید که موجب سوء استفاده دشمنان شود. اینجانب در قضیه انتخاب خبرگان رهبری چون عضو خبرگان بودم بنابراین در متن قضیه قرار داشتم.
... در جلسه خبرگان رهبری، ابتدا بحث بر سر این بود که آیا یک نفر باید رهبر شود یا این کار شورایی شود؟ همه اعضای خبرگان رهبری از تیز هوشی آقای خامنه ای آگاه بودند، همچنین بینش سیاسی ایشان بر همه روشن بود.
زمانی که آقای خامنه ای برای بازدید رسمی به کره شمالی رفته بود در مقابل سیاستمداران و خبرنگاران جواب های سؤالات را بسیار ماهرانه پاسخ داد، امام (رحمة الله علیه) که از تلویزیون جریان بازدید و سؤال و جواب ها را می دید از آقای خامنه ای بسیار خرسند گشت و گفت ایشان لیاقت رهبری را دارد؛ این سخن امام بهترین وسیله گردید تا از آن طریق ایشان برای رهبری انقلاب مطرح گردد.
در ابتدای انتخاب ایشان به رهبری من همیشه کنار ایشان می ایستادم یعنی حتی از دبیر شورای نگهبان هم سبقت گرفتم تا پهلوی ایشان قرار بگیرم. هدف من این بود که ثابت گردد همه ما به ایشان اعتماد کامل داریم.
آیت الله خامنه ای ابتدا رهبری را قبول نکرد و فقط در نتیجه اصرار دوستان آن راپذیرفت.»

لبخند شیرین


( خاطرات آیت الله ابوالقاسم خزعلی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 156 تا 158)
با تلخیص:روایت سرخ




برچسب ها : رهبری
نویسنده راوی در سه شنبه 89/3/18 | نظر

در شهادت فاطمه زهرا علیهاسلام اختلافات زیادی در روایات به چشم می خورد.
در بعضی از روایات چنین به نظر می آید که در حین شهادت، امیرالمومنین علی علیه السلام در مسجد بوده است و او را بعد از شهادت همسرش خبر کرده اند. ولی از بعضی از روایات برمی آید که امیرالمومنین بر بالین سر زهرا علیهاسلام حاضر بوده است.

img/daneshnameh_up/b/b9/fatemeh6.jpg


البته شاید این دو دسته روایت با هم منافاتی نداشته باشد چرا که معمولا لحظه دقیق مرگ بر اطرافیان پوشیده است؛ مثلا گاهی سنگینی حال و جواب ندادن و یا شنیده نشدن صدای نفس را مرگ می‌پندارند در حالی که هنوز روح از بدن جدا نشده و محتضر هنوز زنده است و چه بسا بعد از لحظاتی، کلماتی بگوید و آن وقت بمیرد.

روایتی که می گوید امیرالمومنین در لحظه جان دادن زهرا علیهاسلام در خانه حاضر نبوده، این است:

اسماء بنت عمیس می گوید:
وقتی شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا (علیهاسلام) نزدیک شد، فرمود:« ای اسماء، جبرئیل در رحلت پدرم مقداری کافور از بهشت آورد و پدرم آن را سه قسمت نمود. ثلثی برای خودش، ثلثی برای علی علیه السلام و ثلثی برای من. این کافور را بیاور و کنار بستر من بگذار.»
من کافور را آوردم.
سپس در حالی که خوابیده بود، روی خود را انداخت و فرمود:« وقت نماز، مرا صدا بزن. اگر جواب دادم که هیچ، و الا بدان که من به سوی پدرم شتافته ام.»

بعد از لحظاتی، فاطمه علیهاسلام را صدا زدم ولی او جوابی نداد. گفتم:« ای دختر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم! ای دختر آن کسی که به خداوندش تا قاب قوسین نزدیک شد.» اما جوابی نشنیدم.
روپوش از صورت مبارک فاطمه کنار زدم و دیدم جان به جان آفرین تسلیم کرده است. خود را روی بدن مبارکش انداختم و آن صورت نیلی را بوییدم و گفتم سلام مرا به پدرت برسان.
در این هنگام دو فرزند آن بانو، حسن و حسین، که در حدود 6 و 7 سال داشتند، از راه رسیدند و پرسیدند:« چرا مادر ما در این ساعت خوابیده؟»
گفتم:« ای یتیمان فاطمه، مادرتان نخوابیده بلکه دنیا را وداع کرده است.»
امام حسن و امام حسین خود را روی بدن مطهر مادر انداختند و او را بوسیدند. امام حسن گفت:« مادر جان، من حسنم، با من حرف بزن قبل از آن که روح از بدن من بیرون رود.»
امام حسین گفت:« مادر جان، من پسرت حسینم، با من سخن بگو قبل از آن که قلبم از حرکت بایستد و بمیرم.»
یتیمان گریه و ناله سر داده بودند.
گفتم:« ای دو ریحانه رسول خدا، بروید و پدرتان امیرالمومنین را خبر کنید.»

img/daneshnameh_up/5/55/fatemeh7.jpg


آنها با گریه و ناله خارج شدند و به طرف مسجد رفتند. خبر شهادت مادر را به امیرالمؤمنین رساندند. امیرالمؤمنین شتابان به سوی خانه آمد و در راه با صورت به زمین خورد و زمزمه کرد که:« ای دختر رسول خدا، تا تو بودی من دل خود را به تو تسلی می دادم. حالا دیگر این دل غمزده ام را به چه کسی تسلیت دهم.»
امیرالمومنین داخل خانه شد ولی با یک دنیا حسرت با جسد بی روح فاطمه روبرو گردید و این شعر را سرود:« هر دو دوست بالاخره یک روز از هم جدا می شوند و طعم فراق را خواهند چشید. اینکه من فاطمه را بعد از احمد صلی الله علیه و آله و سلم از دست دادم و بین ما فراق و جدایی حاصل شد، دلیل است بر اینکه هیچگاه دوستی‌ها و نزدیکی ها پایدار نیست و این چرخ گردون بین آنها تفرقه می افکند.»

اما روایتی که می گوید امیرالمومنین در لحظه شهادت فاطمه علیهاسلام حاضر بوده است این است:
امام علی علیه السلام می فرماید: فاطمه علیهاسلام لحظاتی قبل از شهادت گفت:« ای پسر عمو، جبرئیل نزد من آمد و بر من سلام کرد و خبر داد که من همین امروز به رفیع اعلی ملحق خواهم شد و سپس رفت.»
لحظاتی گذشت. ما که دور آن بانو نشسته بودیم شنیدیم که فاطمه گفت: « و علیکم السلام» بعد فرمود:« ای علی جان، به خدا قسم این میکائیل* است که مرا مانند جبرئیل بشارت به بهشت می دهد.»
ناگهان دیدیم فاطمه علیهاسلام چشمان خود را تا آنجا که می‌توانست باز کرد و گفت «و علیکم السلام» و سپس گفت:« علی جان، به خدا قسم قابض الارواح آمد. این عزرائیل است که بال های خود را از شرق و غرب عالم گسترده.» بعد فرمود:« سلام بر تو ای گیرنده روح ها! عجله کن و جان مرا بگیر! اما به آرامی. با من مدارا کن.»
در این هنگام فاطمه علیهاسلام چشمان بی رمق خود را بست. و پس از آن دیگر جسدی بی‌روح بود، تو گویی اصلا هیچ‌گاه زنده نبوده است.

علت نهایی وفات فاطمه علیهاسلام دو گونه بیان شده.

امام صادق علیه السلام فرمود:« علت وفات فاطمه (علیهاسلام) همان ضربه هایی بود که قنفذ، غلام عمر، به او زد و آن ضربه با غلاف شمشیر و به امر عمر بود.
و در روایتی دیگر چنین آمده: علت وفات فاطمه علیهاسلام آن بود که وقتی عمر با سیصد نفر بر خانه او هجوم برد، فاطمه علیهاسلام پشت در بود. عمر با پای خود ضربه ای به در نیم‌سوخته زد و فاطمه افتاد. سپس محسن، جنینی که در شکم داشت، سقط شد.

  • میکائیل یکی از چهار فرشته مقرب خداست که مأمور روزی رساندن به مخلوقات است .



نویسنده راوی در چهارشنبه 89/2/8 | نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
جدیدترین کارهای من در نگارخانه ایرانی