سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

نوشتن را دوست دارم.. می‌نویسم از عبور لحظه‌های بی کلامت... سال‌هاست می‌نویسم.
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
خــــــاطــــرات مــــــاندگـــــــار
اوقــــــــــــات شرعـــــــــــی
اوقات شرعی
مطالب اخیر وبگاه

در ادامه دیدار با خانواده ی شهدا و ایثارگران این هفته قسمت ما شد که سری به خانواده ی شهید محمود اردنی بزنیم.

 

پس به همراه برادران و آقای ملکش و جانباز عزیز نسائی قدم به خانه ی پر رمز و راز پدر و مادر شهید محمود اردنی گذاشتیم.

چهقدر خونگرم و صمیمی بودن البته اکثر خانواده ها این طوری هستن ولی برای من این رفتار کمی برجسته تر می نمود.

طبق روال همیشگی احوالپرسی و سر سلامتی و در خلال این تعارف های پایبندی پدر و مادر شهید به آرمان های امام و سخنان او کاملا نمایان بود و به گوش ما دلپذیر و شیرین و در حین نصایع زیبای آن ها کلام سرشار از عطر و بوی انقلاب امام خمینی (ره) به مشام می رسید.

پدر شهید سخنان خود را با آرزوی موفقیت و سرافرلزی برای جوانان حاضر شروع نمود و مادر شهید هم با همان صدای زیبا و دلنشین خود آرزوی عاقبت به خیری و راهنمایی به راه راست را برای دانشجویان حاضر در این جلسه نمودند و با صدایی لرزان گفتند: دعای ما مادران همین است که همیشه بدرقه ی راه فرزندانمان است....

پدر شهید اردنی:

خاطره اول:

شهدایی که رفتند هم مانند شما جوانان بودند؛ نباید گفت که آن ها با شما تفاوت داشتند بلکه مثل شما بودند؛ عشق به مملکت خود داشتند و علاقه به درس آه ه ه ه درست مثل همین آقا محمود ما (به عکس داخل بوفه کنار اتاق اشاره داشتند) کلاس دوم نظری بود که وارد بسیج شد و 2 سال بعد که دیپلمش رو گرفت وارد سپاه پاسداران شد و در خاش مشغول به خدمت و مبارزه با اشرار و ضد انقلاب شد.

در همین اوقات بود که او در یکی از عملیات ها از ناحیه ی پا مجروح می شود و او را پس از مدتی به خانه می فرستند.

اوساعت 11، 12 شب بود که توسط 2 تا از دوستان نظامیش با پایی گچ گرفته به در خانه آمد همین که او را دیدم شکه شدم و محمود گفت: چیزی نیست من افتادم و پام شکسته ( که بعدا رفقاش گفتن که در یکی از عملیات ها پاش هدف گلوله قرار گرفته بود)

محمود 3 ماه پیش ما موند، تا کمی پاش بهتر شد اومد پیشم و گفت: اه پدر اجازه بدین من برم سپاه تسویه حساب کنم.

منم بهش گفتم آره برو تسویه حساب کن و بیا همین جا خدمت کن.

برشت و به من گفت: پدر اگه ما رو اعزام کردن جبهه برم یا نرم ( حالا من می دونم که تو دلش چیه و چی می خواد)

منم بهش گفتم از طرف من آزادی اگه خواستی اینجا خدمت کن اگه هم خواستی برو خودت سلاح خودت رو بهتر می دونی.

و اون رفت به جبهه و حدود 6 ماه بعد خبر شهادتش رو برامون آوردن.


خاطره دوم:

پدر شهید از زبان آشپز هنرستانی که شهید محموداردنی در آن مشغول به تحصیل بود برای ما نقل کرد:

محمود در مدرسه سرگروه بود و وقتی به آن ها غذا می دادند به رفقاش که خانه ی ان ها نزدیک بود می گفت کمتر بخورید خونه ی شما که نزدیکه می رین خونه غذا می خورین دیگه و بعد اون غذا ها و بخشی یا همه ی غذای خود رو می داد به آن دسته از دوستاش که فقیر تر بودن و یا غذایی برای خوردن نداشتند به آشپز می گفت خونه ی من نزدیکه میرم خونه غذا می خورم غذای من رو بدین به دوستام..


این خاطره رو آشپز مدرسه پس از شهادت شهید اردنی بر سر مزار او به آن ها گفته بود.

ناگهان در خلال صحبت ها نام شهید صادق مکتبی به میان کشیده شد همان که حاج نسائی در حال نوشتن کتاب اوست و باز شهید صادق مکتبی خود را نمایان کرد و این همان رازی است که  در ابتدا گفتم.


مادر شهید دل پری داشت. دل پری داشت از بی وفایی ها یادم هست همان اول که آمدیم لابه لای همین احوالپرسی ها وقتی توی آشپزخانه برای ما چایی می ریخت گفت: چه اجب سری هم به ما زدین. و این حرف و با لحن کنایی خاصی گفت که همه ی ما شرمنده شدیم و عرق شرم بر پیشانی مان نشست ولی از آنجایی که مادر خیلی مادر خوبی بود برای ما و همه ی دوستان بحث و حالو هوا روعوض کرد. اما بازم دلش طاقت نیاورد و آخرای دایدار بود که به ما گفت: خسته شدیم از این همه پارتی بازی ها و بی اعتناعی ها و.... برداشت من از این حرف مادر این بود  که منظور حدر رفتن خوناین شهدا بود و بازم تلنگلی بود به ما و آنهایی که باید خون شهداء را حفظ کنند و راهشان را ادامه بدهند.





برچسب ها : دیدار
نویسنده راوی در چهارشنبه 89/4/9 | نظر

به مناسبت شهادت شهید بهشتی گفتم مطلبی بنویسم ولی هرچی بیشتر فکر می کردم بیشتر به این نتیجه می رسیدم که من چطوری می تونم در مورد شخصیتی به این بزرگی چیزی بنویسم وقتی که داشتم توی گوگل چرخ می خوردم چشمم افتاد به این مطلب زیر و تصمیم گرفتم تا ایشون رو از نگاه 2 نفری که بزرگوار رو می شناختند و صاحب نظر هستن معرفی کنم:

بهشتی از نگاه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی
بهشتی را باید از نگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی، خمینی کبیر نگریست؛ حضرت امام خمینی (ره) درباره شهید بهشتی فرمودند:« شهید بهشتی را من بیست سال بیشتر می شناختم، مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و مظلومیت ایشان دراین کشور بود.
مخالفین انقلاب افرادی که بیشتر متعهدند، موثرتر در انقلابند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمت های ناگوار به ایشان می زند. از آقای بهشتی اینها می خواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می شناختم و برخلاف آنچه این بی انصاف ها در سراسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین و علاقمند به ملت، علاقمند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان می دانستم و شما گمان نکنید که این آقایان که وارد شدند در این شغل های دولتی، اینها یک اشخاصی بودند یا هستند که راهی برای استفاده جز این مقام ندارند. اینها هر کدام اشخاص متعهدی بودند که در پیش مردم مقام داشتند، در پیش روحانیت مقام بزرگ داشتند و این طور نبود که واخورده باشند که بخواهند بیایند اینجا انحصار طلب باشند . خدا انصاف بدهد به آنهائی که انحصار طلب بودند و می خواستند بهشتی و خامنه ای و رفسنجانی و امثال اینها را از صحنه خارج کنند.»
آری بهشتی از یاران صدیق و باوفای حضرت امام (ره) و انقلاب بود. بهشتی شهیدی بود بی ادعا که عاشق خدمت به مردم بود (ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت) و با نثار جان خویش ایران اسلامی را در برابر ظلم و استکبار بیمه کرد و پایه نظام مقدس جمهوری اسلامی را استحکام بخشید و حقانیت انقلاب مردم مسلمان ایران را به اثبات رساند.

بهشتی از نگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی
شاید اگر بهشتی را از نگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای بنگریم بهتر بتوانیم این شهید مظلوم را بشناسیم؛ رهبر معظم انقلاب درباره دکتر بهشتی می فرمایند:« مرحوم شهید بهشتی یکی از آن شخصیت هایی بود که یک حالت استثنایی در آنها مشاهده می شود. می دانید آدمها دو جور هستند، یکی آدمهائی هستند که هیچ ویژگی استثنایی در آنها نیست، با استعدادند، با فکرند، ارزشمندند، اما عادی و معمولی اند.... بهشتی دارای فکر بلندی بود، مغز قوی و فعالی داشت، علاوه بر این دارای اراده و روحیه ممتازی بود، بر خود و احساسات خویش شدیداً غالب بود یک فرد بیشتر متفکر بود تا احساساتی، اگر چه گاهی اوقات احساسات او هم یک جمعیت میلیونی را به جوش می آورد اما در همان وقت هم می توانست مطمئن باشد که منطقی حرف می زند.
بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد، به خاطر اینکه در دوران زندگی اش کسی به عمق و والایی شخصیت این مرد پی نبرد. بهشتی واقعاً یک انسان برجسته ای بود در همه ابعاد.به دلیل اینکه شهید بهشتی دارای شخصیت ممتازی بود همواره مورد حمله لیبرالها و منافقین واقع می شد.
شهید بهشتی تاثیر بسیاری در روند مبارزاتی امام خمینی (ره) داشت. یعنی از شخص امام که بگذریم، در میان مردم دیگر که در کار مبارزه و رهبری این مبارز و اداره این انقلاب نقش داشتند از همه مهم تر و موثر تر مرحوم شهید بهشتی بود، طبیعی بود که او را بیشتر مورد تهاجم قرار بدهند.»

مطلب فوق  به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی بود.

به امید اینکه ما هم افکار و عمل و روش خودمون رو به سمتی که جمله ی(ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت) تداعی شود سوق دهیم.

انشاءالله




برچسب ها : شهید بهشتی
نویسنده راوی در یکشنبه 89/4/6 | نظر
<   <<   71   72   73   74   75   >>   >
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
جدیدترین کارهای من در نگارخانه ایرانی