درباره ما
نوشتن را دوست دارم.. مینویسم از عبور لحظههای بی کلامت... سالهاست مینویسم. نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
خــــــاطــــرات مــــــاندگـــــــار
اوقــــــــــــات شرعـــــــــــی
|
می خواهم تمام عاشقانه هایم را برای تو بنویسم و آوازهای درونم را برای تو بخوانم. اما چگونه، اما چگونه که تو حتی یکبار هم صدای مرا نشنیده ای و نخواهی شنید. ناچارم، ناچارم که حالا اینگونه سرنوشت تمام راههای رسیدن را برای ما سخت کرده، برای تو بنویسم. بنویسم هر آنچه در دل دارم، تا بتوانی در چشمانم تمایز را برای لحظه ای احساس کنی! پس چگونه؟؟ آخر اینبار هم اشک هایم را نخواهی دید و شنید. صدای نفس هایت را که پشت خط می شنوم .... تمام عاشقانه هایت را می فهمم و می شناسم و باز هم تو را دوست دارم. ای ماه شب های زیبای من... ای زیبای چشم آبیه آشنای من... ای زیبای سرزمین ترانه های عاشقانه ی من من تلفظ تمام کلمات نا گفته ی روح لطیف و مهربان تو را به خاطر دارم و هر صبح باز برای شنیدن نفس های گرم و عاشقانه ی تو خاطراتم را مرور می کنم و ... ای زیبای تمام زندگانی من... ای لطف خداوندی.... عاشقانه ترین نگاه من اینبار به اندازه تمام ستاره های کهکشان پیشکش نفس های تو باد. ای بهانه زندگانی من !!!!! برچسب ها : دلنوشته
نویسنده راوی در دوشنبه 90/3/23 | نظر
آب و آیینه، انتظار و توکل، صبر و استقامت، حرب و سکوت، شهامت و رشادت، ایمان و شهادت، ایمان، تقوا، عدل، انتظار، ... گذر ایام، گذر از پستوهای انگیزه ی زیستن، عشق و امید به بودن در کنار عزیزترین های عالم، شوق رسیدن، آواز رهایی، اوج انتظار خموشی است و سر در گریبان بودن به شوق دیدار. لحظه ها گذرگاه عبور از تنهایی هاست و اضطراب لغزش لحظه هایی است که احساس را به فراموشی می برد؛ چراغ عشق را خاموش می کند و شمع ایمان را کم سو. شمع ایمان که راه را برای رسیدن درست در نقطه انتظار روشن می کند و آن نقطه همان مسیر سعادت است. سعادتی که لحظه ها را برای رسیدن به آن زیر پا می گذاریم و امیدوار به آینده پله های آرزوها را طی می کنیم. آرزوهایی که سال هاست و گاهی عمری است ذهن خود را برای ساختن آن آموزش داده ایم. آموزشی که نه از سر کتاب بلکه از سر ذوق است و عشق به زیبایی ها. زیبایی هایی که تمام و کمال آن ار آن توست و حسرت شبانه روزی ما و دست یابی به آن اضطراب ما. همان اضطرابی که لرزش عبور لحظه ها تنها صدای اوست. صدایی که فقط به التماس شنیده می شود. التماسی که شب های انتظار تنها آشیان اوست. آشیانی که به یک لحظه غفلت از بین خواهد رفت. لحظات غفلتی که خوستایی و غرور راهنمای اوست. راهنمایی که چراغی جز من ندارد، منی که شرمساری تقواپیشگان تو از آن است. تقوایی که از آن دوریم و تقوایی که باعث قرب و نزدیکی است. تقوایی که شهامتِ رشادت در راه عدل و حرب در مقابل جهل و صبر و سکوت در مقابل آزمایشات است. آزمایش هایی که بدون توکل و استقامت پیروزی نخواهد داشت. پیروزیی که ایمان را به همراه خواهد داشت و آیینه دار حرم قرب الهی است. آیینه ای که جمال نمای صفات است و آب راهی و پرتوی نوری برای رسیدن ها. پرتوی نوری که انتظار به عدل الهی را با ایمان و پاکدامنی و انتظار بهترین ها برای دوستان خود می خواهد. دوستانی که قرین پاکبازی اویند. پاکبازانی که به انتظارند. انتظاری از سر شوق و جنون. و هنوز .... چقدر نزدیک .... برچسب ها : دلنوشته
نویسنده راوی در جمعه 90/3/20 | نظر
|
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسبها
دلنوشته (35), مثل شعر (19), طراحی (17), اکران (13), بیانات حضرت آقا (6), انقلاب اسلامی (6), سال همت مضاعف و کار مضاعف (5), دست نوشته (4), دستنوشته (3), نشریه (3), هفته وحدت (2), دل نوشته (2), شهدا (2), آلبوم تصاویر (2), اعمال عید غدیر (1), ایام (1), تایپوگرافی (1), جشنواره مردمی عمار (1), خاطره (1), سیاسی (1), شکواییه (1), شهادت حضرت فاطمه (س) (1), دیدار (1), دیدبان شما، نشریه (1), راوی (1), رهبری (1), زیارت عاشورا (1), شهید بهشتی (1), شهید گمنام (1), شیخ علی و عباس خان شیدیان اکبر (1), شکوایه (1), صاحب نامه (1), عید غدیر (1), عید نوروز (1), قافله عشق 90 (1), ماه رجب (1), مداحی (1), وصیتنامه (1),
جدیدترین کارهای من در نگارخانه ایرانی
|