سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

نوشتن را دوست دارم.. می‌نویسم از عبور لحظه‌های بی کلامت... سال‌هاست می‌نویسم.
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
خــــــاطــــرات مــــــاندگـــــــار
اوقــــــــــــات شرعـــــــــــی
اوقات شرعی
مطالب اخیر وبگاه

از سحرگاه جنون می نویسم، از جنونی که تمام وجودم را پر از تو و سرشار از حضورت کرده و یادت که حتی یک لحظه تنهایم نمی گذارد.

از آسمان آبی، موج های دریا و سیاهی شب بارها نوشتم که شاید خود را در عمق بی کرانگی آن ها آرامش بخشم.

نمی دانستم که تا کرانه ای نیابم احساس امن بودن را نخواهم داشت.

احساس امن بودنی که فقط سرشار است از عشق تو

از عشق تو

از عشقی که رنگ آن رنگین کمان است و فقط تجربه ی رنگیست به خلوص و سفیدی تو

ببین باز چه آسان درگیر هفت گانه های رنگین رنگین کمان شدم

ببین چه ساده خلوص سفیدی تو را به یک لحظه شادی و یک لحظه رضایت توخالی درونم بخشیدم

ببین به چه راحتی ثمره چند ماه را که به هزاران ماه متصل کرده بودم، از دست دادم و باز دور شدم

دور شدم از بودن، دور شدم از شدن، دور شدم ار خواستن.

از خواستن چون تویی که قیمت از دست دادنت را جبرانی نیست جز اشک... و چه راحت از دست می دهیم گنج پاکی را که ارمغان عشق توست...

عشقی زیباتر از تمام زیبایی های عالم

عشقی به معنای سه حرف

عین، شین، قاف

که چشم بینا می خواهد و شهامت گذشتن در قصد رسیدن به قله اعتماد

چشم بینایی که تنها ببیند زیبایی تو را

شهامتی که قصد کنی بگذری از خود و بتوانی پاک برسانی جانت را به قله ی قاف





برچسب ها : دلنوشته
نویسنده راوی در دوشنبه 91/6/13 | نظر
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
جدیدترین کارهای من در نگارخانه ایرانی